در منزل ودر کنار کانون گرم بخاری گازی لم داده بودم واز بوی گازی که بوی نفت می دادلذت
می بردم گویابه جای گاز ،نفت در لوله ها جریان دارد . نفتی که از استانم بیرون می آید وخرج جاهای دیگر وکشورهای دیگر می شود اما....
در این افکاربودم که موبایلم زنگ خورد ورشته افکارم را پنبه کرد.
گوشی را برداشتم بنده خدایی که جویای کار بود زنگ زد .با اشتیاق وبا حیای خاصی از استخدام سرایدار در آموزش وپرورش سوال می کرد والتماس دعا داشت .
مدارکی از من می خواست که نشدنی بود واگر شدنی بودند باز هم بدردش نمی خوردند .
من کاره ای نیستم . ولی بجای بعضی مسولین خجالت کشیدم.
نمی دانم برخی از این مسولان چه مرگشان شده ؟
قرار است چند نفری را به عنوان مستخدم وسرایدار استخدام کنند کلی ملت ریخته در اداره آموزش وپرورش .آخرین آماری که دارم بیش از صد نفری می شوند در حالی که 12 نفرمی خواهند .
تا اینجای قضیه مشکلی نیست .مشکل اینجاست که این 12 نفر انتخاب شده اند وبرای بعضی از کارهای اداری وبرای سرپوش گذاشتن روی برخی زد وبندها خیل عظیمی از جوانان وبه تبع آن خانواده های آنها را اساسا سر کار گذاشتند .
بیچاره ها با اشتیاق به دنبال جور کردن مدرک وکارنامه وکپی وامثال آن بودند در حالی که آن روی سکه چیز دیگریست !
بعضی وقتها آدم از آدم بودنش بدش می آید.
بعضی از آنها متوجه قضیه هستند ومی دانند که 12نفر انتخاب شده اند لاکن باز هم تیری در تاریکی رها می کنند .
ما مسلمانیم وبه جهان آخرت اعتقاد داریم وقتی به یاد آن روز می افتم وروزی که دروغ هایمان نمایان می شوند تنم می لرزد . حاضرم در آتش بسوزم تا جلوی همه رسوا شوم.
خدایا ما وآنها را ببخش.
حوصله طنز نوشتن هم ندارم !همین که این وضعیت در مملکت اسلامی رخ می هدخودش کلی طنزه!!!!!!!