باز هم روز معلم شد ودانش آموزان محترم شروع به جشن گرفتن کردند. البته واضح ومبرهن است که دانش اموزان ابتدایی با نیت الهی دست به این کار می زنند ولاکن هر چه بر سن مبارکشان افزوده شودنیت تغییر کرده و سعی در برگزاری جشن های شادی طولانی مدت جهت تعطیلی کلاس دارند .
بعله !امسال با همه سالها فرق می کند چون عدنان ما کلاس اول است واولین کادو را تقدیم آموزگارش کرد.چه سخت بود انتخاب کادو!
آنچه خوب بود گران وآنچه ارزان بود نالایق !
مخلص کلام با هزار بدبختی کادو را انتخاب کردیم وتقدیم اولین آموزگار فرزندبرومندمان کردیم .در این بین فرزند ارشدما جوگیر شد ندوجشنی در منزل این حقیر برپاکردند وکیکی تهیه نمودند.
این حقیرِ سفیه هم خنده کنان کیک را بریده،میل نمودیم لاکن هنوز کیکمان تمام نشده بود که مغفورله ،فرزندبرومندمان را عرض می کنم ،فاکتور خرید کیک را تقدیممان کرد وتاز فهمیدیم که معنی از ماست که برماست چیست ؟وچرا نمی توان در این دنیا به کسی اعتماد کرد حتی به فرزندمان! وجمله معروف ((عاقبت خنده گریه است)) در ذهن این حقیرتداعی شد.
القصه ! امسال هم روز معلم آمد ویک روز در بین مردم نام معلم زمزمه شد.