صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار برملا خواهد شد
در راه عزیزی است، که با آمدنش
هرقطب نما ،قبله نما خواهد شد
از عشق توگفتیم ونمک گیر شدیم
تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم
گفتند غروب جمعه خواهی آمد
آنقدر نیامدی که ما پیر شدیم.
هنوز منتظریم
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار برملا خواهد شد
در راه عزیزی است، که با آمدنش
هرقطب نما ،قبله نما خواهد شد
از عشق توگفتیم ونمک گیر شدیم
تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم
گفتند غروب جمعه خواهی آمد
آنقدر نیامدی که ما پیر شدیم.
هنوز منتظریم
یحتمل هر انسانی به وسیله موضوعی از جانب ایزد منان مورد امتحان قرارگرفته وبعداز اتمام امتحان که بی شک مدتی به طول می انجامد نمره ای کسب نموده ومورد آزمایشی دیگر از نوعی دیگر قرار خواهد گرفت.(تفسیر این حقیر جلد 2-هنوز نوشته نشده)
ولاکن این حقیر به یک نوع امتحان الهی گرفتار گردیده که من حیث المجموع نه قبول شده ونه مردود! و دائما در حال گذراندن این نوع امتحان می باشم.
امتحان این حقیر بدینصورت است که هرکجا راهی شده خنگ ترین وکندذهن ترین نوع بشر با این حقیر ملاقات نموده وباعث گرفتاری این حقیر می گردند.
طبق معمول نمونه هایی چند در ذیل این نوشته خواهد آمد.
دیروز در شهرمان بنزین موجود نبوده فلذا به شهرهمجوار برای اخذ بنزین مهاجرت کردیم.
بعداز کلی صف گرفتن (که ما به آن عادت داشته واساسا اگر صف نباشد ما چیزی نمی خریم) یک فروند آدمیزاد عصر حجر با ماشین وطنی جلوی ماتشریف داشتند که بنزین بزنند.
نامبرده پس از کلی کلنجار رفتن با نازل بنزین وقرار دادن کارت خود در جای مخصوص نتوانست بنزین بزند .از آن طرف همه ماشینها از جلوی دماغ این حقیر رد می شدند .خلاصه با کلی مکافات بنزین زدیم وحرکت نمودیم.
در راه بازگشت یک بانوی محترمه ماشین دار جلوی ماشین ماسبز شدند که نه راه می رفت ونه راه می دادنه به علائم ما جهت راه گشایی مسیر توجه می نمودوگویا سوار خر مرحوممان شده بود نه یک فروند ماشین! (البت همه بانوان اینگونه نیستند واکثر آنان حداق با سرعت 120در جادهها رانندگی می کنند.باورکنید به خدا!من دیدم)
مخلص کلام چون پول در بساط نبودو اهل منزل در تنگای معیشتی گیر افتاده بودند، به طرف تنها عابر بانک در حال کار شهرمان رفتم (لازم به ذکر است که در شهرما تعداد انبوهی عابر بانک وجود دارد که به صورت شیفتی ونه هم زمان کار می کنندهمچنین بین آنها تقسیمکار انجام شده است یک باجه پول می دهد بقیه همه پول می گیرند)طبق امتحان الهی یک فروند آدمیزاد با حدود 20قبض آب وبرق وتلفن در دست ، حضور داشت که باز هم طبق معمول ما کارش را انجام دادیم .ودر این حین نیز چند نفر از این نمونه به بهانه اینکه بلد نیستند با دستگاه کارکنند از آخرصف کارشان جلوتر از ما به دست ما انجام شد!
نوبت که به ما رسید شیفت این دستگاه تمام شد وما بی پول به آغوش گرم خانواده بازگشتیم!
از امثال این نمونه ها فراوانند .وچون در حوصله این نوشته نمی گنجد آنها را ذکر نکردیم.
درخواست عاجزانه از خداوند : خداوندا نوع امتحان را تغییر ده ما بنده حقیر توییم.چه می شود ما را با یک آدم حسابی امتحان کنی مثلا یک آدم پولدار که میلیاردها پول گم کرده باشدوما آنها را پیدا کنیم؟! باور کن پس خواهم داد!
یحتمل هر انسانی به وسیله موضوعی از جانب ایزد منان مورد امتحان قرارگرفته وبعداز اتمام امتحان که بی شک مدتی به طول می انجامد نمره ای کسب نموده ومورد آزمایشی دیگر از نوعی دیگر قرار خواهد گرفت.(تفسیر این حقیر جلد 2-هنوز نوشته نشده)
ولاکن این حقیر به یک نوع امتحان الهی گرفتار گردیده که من حیث المجموع نه قبول شده ونه مردود! و دائما در حال گذراندن این نوع امتحان می باشم.
امتحان این حقیر بدینصورت است که هرکجا راهی شده خنگ ترین وکندذهن ترین نوع بشر با این حقیر ملاقات نموده وباعث گرفتاری این حقیر می گردند.
طبق معمول نمونه هایی چند در ذیل این نوشته خواهد آمد.
دیروز در شهرمان بنزین موجود نبوده فلذا به شهرهمجوار برای اخذ بنزین مهاجرت کردیم.
بعداز کلی صف گرفتن (که ما به آن عادت داشته واساسا اگر صف نباشد ما چیزی نمی خریم) یک فروند آدمیزاد عصر حجر با ماشین وطنی جلوی ماتشریف داشتند که بنزین بزنند.
نامبرده پس از کلی کلنجار رفتن با نازل بنزین وقرار دادن کارت خود در جای مخصوص نتوانست بنزین بزند .از آن طرف همه ماشینها از جلوی دماغ این حقیر رد می شدند .خلاصه با کلی مکافات بنزین زدیم وحرکت نمودیم.
در راه بازگشت یک بانوی محترمه ماشین دار جلوی ماشین ماسبز شدند که نه راه می رفت ونه راه می دادنه به علائم ما جهت راه گشایی مسیر توجه می نمودوگویا سوار خر مرحوممان شده بود نه یک فروند ماشین! (البت همه بانوان اینگونه نیستند واکثر آنان حداق با سرعت 120در جادهها رانندگی می کنند.باورکنید به خدا!من دیدم)
مخلص کلام چون پول در بساط نبودو اهل منزل در تنگای معیشتی گیر افتاده بودند، به طرف تنها عابر بانک در حال کار شهرمان رفتم (لازم به ذکر است که در شهرما تعداد انبوهی عابر بانک وجود دارد که به صورت شیفتی ونه هم زمان کار می کنندهمچنین بین آنها تقسیمکار انجام شده است یک باجه پول می دهد بقیه همه پول می گیرند)طبق امتحان الهی یک فروند آدمیزاد با حدود 20قبض آب وبرق وتلفن در دست ، حضور داشت که باز هم طبق معمول ما کارش را انجام دادیم .ودر این حین نیز چند نفر از این نمونه به بهانه اینکه بلد نیستند با دستگاه کارکنند از آخرصف کارشان جلوتر از ما به دست ما انجام شد!
نوبت که به ما رسید شیفت این دستگاه تمام شد وما بی پول به آغوش گرم خانواده بازگشتیم!
از امثال این نمونه ها فراوانند .وچون در حوصله این نوشته نمی گنجد آنها را ذکر نکردیم.
درخواست عاجزانه از خداوند : خداوندا نوع امتحان را تغییر ده ما بنده حقیر توییم.چه می شود ما را با یک آدم حسابی امتحان کنی مثلا یک آدم پولدار که میلیاردها پول گم کرده باشدوما آنها را پیدا کنیم؟! باور کن پس خواهم داد!
واضح ومبرهن است که مغزآدمی بعضی مواقع هنگ می کند وقتی که بعضی چیزها را می شنود.
البته شنیدن از راه گوش است لاکن مغز آدمی است که هنگ می کند.
قبل از هنگ کردن مغزتان ماجرا را شرح می دهیم .
بهمراه رشد فرزندبرومندمان خرید سی دی کارتون نیز در منزل این حقیر شروع به رشد کردن نمود وبه تبع آن قیمت سی دی ها نیز افزایش پیدانمود ومن حیث المجموع حدود یک چهارم حقوقمان را برای خرید سی دی صرف می شد. (سی دی=لوح فشرده /فرهنگستان زبان فارسی در زمان حدادعادل)
از آنجایی که عرق ملی مان بد رقم بالا زده بود از خرید نعوذبالله ماهوار خودداری کردیم.
(ماهواره دستگاهی است که مجهزبه بشقاب سیاه رنگ برای سیاه کردن زندگی آدمیزاد است که فیلم خانوادگی بدون سانسور اجانب را نشان داده وطبق قانون نگهداری وخرید وفروش آن ممنوع بوده لاکن همسایه ما به خرید وفروش مبادرت ورزیده یحتمل سواد خواندن ونوشتن نداردوبه همین خاطر نمی تواند قانون را مطالعه فرمایند)
از آنجا که مهندسین وطنی همیشه ماهی را هر وقت که می خواهند از آب می گیرند،بعد از چندین سال از ورود ماهواره وتاثیرات منفی ومثبت آن بر جامعه دست به اختراع دستگاه دیجیتال زده وبی نوایانی همچون این جانب که وفادار به قانون هستند را شاد ساختند .
اما این شادی دیری نپایید که به بلایی مبدل شد.
(لازم به ذکر است این دستگاه نیاز به بشقاب نداشته وحتی این حقیر نیز می تواند آن را نصب وراه اندازی کند مشکل عمده آنست که قیمت آن از ماهواره بیش تر است لاکن برای حمایت ازصنعت داخلی مجبور به خرید هستیم!)
مخلص کلام اینکه ،تنها استفاده وفایده این فقره اختراع نشان دادن شبکه پویا که همان شبکه کارتونی بچه ها ست
می باشد .
چند ماهی است که از خرید سی دی راحت شدیم لاکن سی دی های این شبکه به قول عدنان خش دارند. وتصویر قطع و وصل می شود.
دو روز پیش پخش این برنامه متوقف شد وما به دنبال علت بودیم . از تعویض سیم آنتن بگیر تا خریدآنتن وملزومات جلو رفتیم ولی متاسفانه برنامه قابل پخش نبود .
در زیر گرمای 50 درجه اهواز بالای پشت بام آنتن را درست کردیم وضمن فرود اضطراری از بالای پشت بام وزخمی شدن ،در حال بررسی دستگاه بودیم که فرزند ارشدمان شروع به تحلیل وعلت یابی نمودند .
فرزندمان بحث را با این سوال آغاز نمودند: پدر جان می دونی چرا نمی توانیم شبکه پویا را ببینیم ؟
عرض کردیم :چرا؟
فرمودند: آمریکا باعث شده که شبکه پویا قطع شود !
ما دست از کار کشیدیم ومات ومبهوت نگاهش کردیم در فکربودیم که اکثریت کارتونها که از طرف اجانب تهیه شده. بی شک مشکل محتوایی نیست .پس لال ماندیم!!!
فرمودند :می دانی چرا آمریکا شبکه پویا را قطع کرده ؟
با دهانی نیمه باز فرمودیم:نع
فرمودند :چون می خواهد بی خبر به ما حمله کند!
مغزمان هنگ کرد! مانده ایم با این تحلیل کارشناسی چه کنیم ؟ یعنی این همه رادار و موشک وغیره کشک؟!
البت مقصر این حقیر است که به تحلیل فرزند ابلهمان گوش فرا دادیم .وآزادی بیان به وی اعطا کردیم.
هوای گرم خوزستان این حقیر را کلافه کرده بود وما از تشنگی برخود می پیچیدیم البت ما می دانیم که پیچیدن مخصوص گشنگی است ولاکن بعلت تشنگی وگرسنگی ،هوای گرم وگرانی و... مغزمان قاط زده دستور پیچیدگی برتشنگی داده ولاغیر!
به همین علت در منزل سُکنی گزیدیم و بعلت نبود روزنامه در شهرمان مجبور به تورق سایتهای خبری شدیم.
طبق معمول همه انتقادی بودند در لالیگا. وحق با آنها بوده وهمه مسائل را از قبل پیش بینی کرده بودند لاکن کسی به حرف آنها گوش نداده بود .
هر وزیر یا رئیس جمهوری که برکنار یا دوره اش تمام شده بود را به باد کتک زبانی یا به اصطلاح انتقادگرفته بودند.ماهم نخوانده می فهمیدم که چه نوشته اند بلانسبت نمایندگان مجلس که نخوانده رای می دهند!
در یکی از این سایتها خواهرمحترمی اعتراض عجیبی کرده بودند که ما در ذیل جهت بررسی منبع خبر را درج کردیم.
عنوان خبر:
ورود شاگرد هندوانه فروش خوزستانی به شورای شهر ! / سیما نیک نژاد : تایید صلاحیت این فرد در خوزستان خلاف قانون بود .
بعله ! در ابتدا وقتی نگاه این حقیر به خبر فوق افتاد عصبانی شده وچنین فهمیدم که قشر آسیب پذیر جایگاهی در تصمیم گیری نداشته وحق بالا آمدن در کنار آقایان وخانمهای متمدن را ندارد! هرچند که از عنوان تیتر نیز چنین به نظر می رسد.
لاکن بعداز خواندن کامل خبر ، این حقیر فهمید که مشکل تنهادر هندوانه فروشی نبوده ونامبرده همانند وزیر سابق فلان جا ،مدرک سیکل داشته با سه تفاوت عمده به شرح ذیل:
۱- نامبرده جعل مدرک انجام نداده بود .
۲- نامبرده پشتیبانی سیاسی واقتصادی نداشته بود(به اصطلاح خودمانی پارتی نداشته)
۳- نامبرده شاگرد هندوانه فروش بوده واین یعنی شغل ضایع !(یعنی اگر مواد فروش بودیا بیکار خیلی بهتر بود)
شایان ذکر است مطالبی را می توان از لابلای این خبر نیز استناد کرد که بخاطر مسائل امنیتی وعدم توان جسمی این حقیر از تفسیر واستناد معذورم.
لاکن خواهشمندم منبعد در استفاده از کلمات به حرمت اشخاص ومشاغل توهین نشود.
توضیح:اینجانب هندوانه فروش نیستم واتفاقا از بلندگوهای آنها متنفرم لاکن حرمت انسانی آنها را ارج می نهم!آنها انسانهایی هستند که با شرافت زندگی می کنند وبجای گول زدن مردم (البت بجزدر سفید وقرمز بودن هندوانه )راست وحسینی حرف می زنند.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:
ان ابواب السماء تفتح فى اول لیلة من شهر رمضان و لا تغلق الى اخر لیلة منه؛/font>>/>
درهاى آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده مىشود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد. /font>>/>
(بحار الانوار، ج 93، ص 344)
ماه مبارک آمد، ای دوستان بشارت
کز سوی دوست ما را هر دم رسد اشارت
آمد نوید رحمت، ای دل ز خواب برخیز
باشد که باقی عمر، جبران شود خسارت
درتاریخ 25/4/1358فرزندی در ایران متولد شد که قرار بود زمین و زمان را متحول کند .لاکن چند ماهی نگذشت که جنگی با کشور دوست وهمسایه عزیزمان عراق در گرفت ومولود محترم آواره شد و برخلاف پرورش سایر کودکان برای زندگی در شرایط سخت ،آموزش وپرورش یافت.
این آموزش 8سال اولیه عمرش که همراه با جنگ بود را در بر گرفت
اعم آموزشها عبارتند بود از : کم خوردن وکم خوابیدن ،صف گیری در انواع صفهای مرغ ،برنج ،روغن وکلیه اجناس کوپنی،ترسیدن از انواع دشمن حضوری ومجازی ،عادت به گرما وکمبود امکانات،عادت به وعده های دروغ وکذب محض وباورکردن آنها، عدم شکایت وراضی بودن به اوضاع ،عدم استفاده از تیپ های رایج،وفاداری به ...
خلاصه یک فردی که اگر در اعماق جنگلهای آموزون رها شود آن را بهشت ببیند وحیوانات به آن احسنت گویند.
بعد از جنگ نیز به هوای بازسازی کلیه اموال ودارایهایش را در طبق اخلاص گذاشت که بعد از این 8سال طبق را نیز از دست داد. او در این 8سال انواع پیمانکاریها را دید وانواع طرحهای نیمه کاره را مشاهده نمود .
ولی باز هم نا امید نشد . وبا شعار فرهنگ وتمدن از باب فرهنگ به کشورش وجهانی که در آن زندگی می کرد نگاه کرد.
8سال از عمرش نیز در این راه علکی صرف شد واکثر همراهانش را در این راه از دست داد ولی باز هم ناامید نشد . او در این 8سال که حقوقش چند برابر شده بود جو گیر شد وبا پولش توانست یک فروند عیال بخرد وصاحب یک فروند جغله شود.
او این بار شعار عدالت اجتماعی را تجربه کرد وهمانند متکدیان 8سالی زیست . هرروزبا یک شعار ویک طرح مواجه می شد!
به طوری که گیج ومبهوط همه چیزی که به آن اعتقاد داشت را از دست داد.وبه تمام آدمهای کله گنده بدبین شد.اواکنون باشعارها و تبلیغاتی که شده بود بار دیگر بر اثر آموزشهای 8ساله اولیه عمرش ،صاحب یک جغله دیگر شد. تا غرق شده ،را یک لایه آب زیر تر ببرد.(چمّل الغرگان غطّه)
او بار دیگرمی خواهد 8سالی دیگر را تجربه کند با کسی که لباسی از 8سال دوم برتن دارد وفکری از 8سال سوم وشعاری هایی از 8ساله چهارم!
او اینک خسته است .کمری برای بار زندگی برایش نمانده وچشمانش دیگر توانایی دیدن واقعیت را ندارد.ومغزش دیگر نمی تواند حلاجی کند آنچه که را می بیندحقیقت است یاشبه حقیقت.
نگران است اما نه مثل سابق که نگران خودش بود او اینک نگران بچه هایش است .آینده ای که برایش زحمت کشیده و.....
نمی تواند مثل سابق خدایش را ببیند گویا خدایش در میان گردوغبار شهرش گم شده وشاید چشمان او دیگر نمی تواند نور را در گرد وغابرببیند. شاید هم از اوخجالت می کشد چون از خدا ی مهربان که دشمن ظالمان است برای بچه هایش زیاد تعریف کرده اما ...
او دیگر حرف نمی زند فقط نگاه می کند همانند پدر بزرگش که سکته کرده بود با این تفاوت که او راه می رود و گاهی علکی می خندد. او فقط دوست دارد کمی راحت بخوابد هرکجا باشد وهرموقع.
امروز روز تولدش است .قرار است جشن کوچکی برایش بگیرند او تصمیم دارد دیگر شمع ها رافوت نکند بلکه روشن نگه دارد.
شاید کشورش لحظاتی روشن بماند.
تولدم مبارک.
توضیح: حتی بانکها هم برایم تولدت مبارک فرستادند. همراه اولم هم برایم تولدت مبارک فرستاد.اما همه به خاطر منفعتشان بوده .هیچکس همراه نیست همه باهمیم که تنها نباشیم!
توضیح تکمیلی: جدی نوشتن به ما نیومده!
یکی از دوستان تعریف میکرد که یه بار سر یه چارراه، یه دونه از این وانت سبزی فروشا، چراغ قرمزو رد کرد. پلیسه از تو بلندگوش گفت : وانت کجا مییرییییییییییی؟ وانت تو بلندگوش گفت : دارم میرم خونم.
فلسفه شب های قدر این است که بیدارشویم نه بیدار بمانیم!
شهادت تنهاترین مرد عالم تسلیت باد.
در سال 1264 هجری قمری، یعنی درست در حدود 166 سال پیش نخستین برنامهی دولت ایران برای واکسیناسیون به
فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانی ایرانی را آبلهکوبی میکردند. اما چند روز پس از آغاز آبلهکوبی به امیر کبیر خبر دادند که مردم از روی ناآگاهی نمیخواهند واکسن بزنند! بهویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویسها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان میشود هنگامی که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیماری آبله جان باختهاند، امیر بیدرنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می کرد که با این فرمان همه مردم آبله میکوبند.اما نفوذ سخن دعانویسها و نادانی مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شماری که پول کافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبلهکوبی سرباز زدند. شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان میشدند یا از شهر بیرون میرفتند روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همهی شهر تهران و روستاهای پیرامون آن فقط سیصد و سی نفر آبله کوبیدهاند.
در همان روز، پاره دوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که برای نجات بچههایتان آبلهکوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده میشود. امیر فریاد کشید: وای از جهل و نادانی، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست دادهای باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمیگردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز چند دقیقه دیگر، بقالی را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود.
این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانی امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از بیماری آبله مردهاند. میرزا آقاخان با شگفتی گفت: عجب، من تصور میکردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هایهای میگرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، برای دو بچهی شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشکهایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانی که ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم.
میرزا آقاخان آهسته گفت: ولی اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیدهاند. امیر با صدای رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویسها بساطشان را جمع میکنند. تمام ایرانیها اولاد حقیقی من هستند و من از این میگریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند ...
واضح ومبرهن است که هر چیزی ولغتی معنی ومفهومی دارد .لاکن قاطبه عوام الناس از درک بعضی ازمعانی لغات تخصصی عاجزند .
متاسفانه ویا خوشبختانه در سنوات اخیر و با گسترش دانشگاهای دولتی وغیر دولتی ومجازی وامثالهم ، فارغ التحصیلان این دانشگاهها در پست های دولتی منصوب گردیده و برای توجیه عملکرد خود و نشان دادن سطح سوادشان، از لغات اجنبی وتخصصی استفاده می نمایند.
لذا بر خود تکلیف دیدیم که این مفردات اجنبی وگاها مخلوطی از مفردات اجنبی و وطنی که کلماتی جدید بوجود می آورند را تفسیر وتبیین کنیم. و بر ماست که این مفردات را شرح وبسط دهیم.تا هم چون عدنان ما به هنگام استماع این لغات از زبان مسولین دهانش به اندازه دهان کفشمان باز نماند. باشد که مقبول افتدوطمعی در این مورد نیست ولاغیر.
ابتدا از لغت ((کاریزما))شروع می کنیم .
در انتخابات وخصوصا برای تصدی یک پست ، اطرافیان متصدی از این عبارت برای نشان دادن اهمیت فرد و پرستیژ طرف استفاده می نمایند ودائما آن را بلغور می کنند.اما به راستی معنی این لغت چیست؟
معنی اصلی کاریزما درغیروطن:کاریزما" در ریشه لغوی منشأ کلیسایی داشته و به معنای «عطیه الهی» است. "کاریزما" (به یونانی: χάρισμαیا «خاریسما») یا فرهمندی در لغت به معنی «شکوه خدایی» یا فره ایزدی است. فرهمندی یکی از ویژگیهای شخصیتی و از راههای نفوذ فرد یا گروه است؛ و از راههای کسب قدرت اجتماعی به حساب میرود.
مثال: هیتلر (نعوذبالله)
معنی ضمنی کاریزما برای مسولین وطنی : کار بسیار ریز را برای ما انجام دادن وآنچنان آن را بزرگ جلوه کردن که دهانتان بازبماند.بطوری که علکی،علکی مجذوب مسول ذیربط شوید.
مثال :عیال اینجانب (حفظه الله) که با مقداری از آب کارون ویک نوع گیاه خودرو بنام ((توله))
یا به اصلاح کشوری ((پنیرک)) غذایی به هم زده ومابقی بودجه منزل حقیر را تبدیل به طلا جهت ذخیره برای
روزمبادا می فرمایند. بلانسبت صندوق ذخیره ارزی!
معنی کاریزما در اذهان عوام الناسی همچون عدنان:
به صورت معادله روبرو می باشد ـــــــــــ> گلستان= کاری +ز +ما
تفسیر معادله فوقانی:یعنی کار برای ما جور کرده وما فعلا ویا در آتیه بیکار نخواهیم بود!
مثال : بنابه دلایل امنیتی وجلوگیری از اشاعه فحشا معذوریم!
معنی کاریزما در آبادان :کا، ریز، ما. یعنی برادر کوچک ما .
تفسیر :چنانچه تعریف از شخصی مدنظر باشد.تعریف شونده از تعریف کننده در درجه پایین تری می باشد. روایتی دیگر بر این است که کوچکی وتواضع طرف مورد مدح را مطمح نظر است .والله اعلم!
البت ما نمی دانیم معنی کاریزما در منطقه شما چه معنی می دهد خواهشمند است با توجه به اهمیت حیاتی موضوع ، معنی منطقه ای کاریزما را برای ما ارسال کنید باشد که نامتان در کتاب ما چاپ گردد.
همیشه لحظه خداحافظی صاحب خونه دم در ایستاده وبه مهمونش لبخند میزنه .
خدایا یک ماه مهمانت بودیم لبخند آخرت را نشانمان بده!
عیدفطرمبارک
با سلام ضمن طلب حلالیت از دوستان انشاالله فردا صبح عازم زیارت امام هشتم می باشم .
فلذا تا اطلاع ثانوی این دکه مجازی تعطیل می باشد!
برای همه دعا کردم خصوصا برای بچه های مجازی .
هرآنچه دلشان می خواهد وبه صلاحشونه.
آقا همین طوری قیمت بعضی چیزها ی با ارزش وحیاتی بالا میرود ولی کسی کاری ندارد!
اما برعکس قیمت برخی چیزهای بی ارزش مانند یک تخم مرغ اگر یک کم جابه جا بشود از رئیس جمهور گرفته تا قاضی دادگاه لاحه (شاید هم لاهه) امریکا ،اسرائیل وخیلی ها در این مسئله درگیر می شوند که چرا قیمت یک تخم مرغ از صدتومان شده صدویک تومان؟!!
حال ما چرا دادوبیداد می کنیم ؟! عرض می نماییم .
از آن جهت که شهریه ثابت این جانب از دویست وخورده ای شده پانصد وخورده ای وهر واحد تئوری هم از حدود چهل تومان شده هشتادو..تومان !
آقا گول خوردیم نه راه پس داریم ونه راه پیش .بلانسبت عین آقا خره توی گِل گیر کردیم .ترم اول شهریه کمی از ما گرفتن وهرترم کمی اضافه ترمی شد ولاکن این ترم دقیقا دوبرابر شد!
خداییش تا حالا کسی لب باز نکرد که چرا برای طلب علم باید قیمت ها دوبرابر بشود ؟
از بس جوش زدیم مغزمان گرم کرد وموهایمان ریخت .
نمونه موریزی یک دانشجوی ترم دومی (ما که ترم آخرمونه حدس زدنش باشما)
ما که در دانشگاه پیام پول می بخشید پیام نور درس می خوانیم ،وضعیتمان اینطور است وای به حال دانشگاه آزادوغیره وغیره .(برای دانشجویان دانشگاه احمدی نژاد الفاتحه مع الصلوات )
مخلص کلام اینکه ارزش یک تخم مرغ از ارزش کسب علم به مراتب بالاتر است .
شاید هم بخاطر اینکه آن مرغ زبان بسته متخصص تخم گذاری است وما هنوز متخصص نشده ایم،اینقدر به ما ظلم می شود ولی باشد روزی که ما تخصص بگیریم. (البته نه تخصص تخم گذاری!)
البت از این مثال می توان استنباط کرد که ارزش شکم از ارزش مغز بیشتراست .وتفاسیر دیگر که در حوصله این نوشته نمی گنجد.
گفتیم شاید مسولان امر تدبیر بیندیشند وامیدی به طلب علم حاصل آید.ولاغیر
باسلام
واضح ومبرهن است اگرکسی نتواند وب خود راآپ کند لابد من حیث المجموع دارای مشکلات عدیده بوده ونمی تواند به این امر مبادرت ورزد!
چند روزی است در منزل این حقیر تعدادی مهمان از راه هوا وشبانه ،بدون کسب مجوزات لازمه، وارد شدند؛ که کلی اهل وعیال ما را به خود مشغول داشتند وخوشبختانه این روزها عدنان وآن فرزند دومی ما از رفتن به پارک خودداری کرده ومشغول بررسی وضعیت میهمانان هستند.
بله همان طور که از عنوان مشخص است این میهمانان کسانی نیستند جز،پشه های عسل ساز یا همان زنبورهای عسل!
همان طور که می دانید این زنبورها بطور دسته جمعی زندگی کرده ومتاسفانه تحت سیطره ملکه می باشند .از این رو به نظر می رسد زنبورها هم زن ذلیل بوده ودر این مورد جای شکی باقی نمی باشد.
(نمونه ای از تجمع زن ذلیلان در منزل این حقیر)
علاوه بر این هر وقت ملکه بنا بر دلایلی از بین برود این زن ذلیلان راه کوه وکمر را در پیش گرفته و ادای لیلی ومجنون را در آورده، و در خانه ها ویا باغات به دور از خانه ،زندگی حقیرانه ای در پیش می گیرند.
این اطلاعات به دست آمده حاصل تحقیق چند روزه کادر منزل این حقیر بوده وجنبه محرمانه دارد.
علت تحقیقات :
دلیل اول و مهم:در این چند روز عیالمان پیله فرموده که این حقیر باید از این زنبورها درس زندگی بیاموزم . ودر موارد ذیل شروع به تحقیق مفصل نموده و دست به تطبیق بزنم
دلیل دوم:بیکاری
تحقیق اول :مقایسه نقش ملکه در زندگی زنبورهاو نقش عیال این حقیر در زندگی اجتماعی (هرچند در قیاس مناقشه نیست )
نتیجه مختصر ومحرمانه این تحقیق: این حقیر هیچگونه مشابهتی فی مابین ملکه وعیال خود ندیدم .بلکه تفاوت فاحشی بین آن دو مشاهده گردید مثال: عیال حقیر اندوخته مان را به باد می دهد و ملکه آن را برای آیندگان ذخیره می کند.
تحقیق دوم : بررسی عکس العمل بی همسری فی مابین زنبورها وآدمیزاد(بیست مورد)
خدا سرشاهد است تفاوت را باید احساس کرد
زنبورها پس از مرگ همسرخود ،به کوه وکمرمی روند وآدمیزاد به مجالس(خصوصامجالس زنانه) ومیدانهای شهر!
تحقیق سوم: علت ازدواج نکردن زنبورها پس از فوت همسر و وفاداری آنها (با ادله مبرهن وتاثیر گذار)
محرمانه:اگر زنبورها بال نداشتند حتما اسم آن ها را خر می گذاشتیم!ولاغیر
تحقیق سوم:شباهت زنان با زنبورهای عسل
شرح ومقصود مختصراین تحقیق:منظور عیال محترمه این است که زنها عسل ساز زندگی هستند در حالی که دلایل علمی نشان می هد که زنبورهای کارگر وعسل ساز مرد هستند هر چند زن ذلیلند!فلذا تیر مبارکشان به هدف اصابت نکرد.
مخلص کلام :چندین تحقیق وبررسی عیالمان به ما داده که انجام دهیم وما چند روزی حسابی مشغولیم.
لازم به ذکر است که دامنه اطلاعات ما در زمینه زنبورها رشد چشمگیری داشته و یحتمل در آینده از صادر کنندگان عسل به چین و ماچین باشیم.
دوستان می توانند در قسمت نظرات نسبت به پیش خرید عسل طبیعی تا سقف دو کیلو اقدام فرمایند.
کامنت در قسمت نظرات خصوصی ممنوع می باشد.
عسل ،عسل،عسل (لطفا آهنگین بخوانید)
امام حسینعلیه السلام در دعای عرفه:
خدایا، مرا به که واگذار میکنی؟ به نزدیک تا با من به دشمنی برخیزد، یا به بیگانه
تا با من با ترش رویی برخورد کند یا به آنان که
خوارم میشمرند؟
و حال اینکه تو خدای من، و زمامدار کار منی. من به تو
شکایت می کنم،از غربتم، و دوری خانه
آخرتم،و سبکی ام نزد کسی که اختیار کارم را به او دادی.
خدایا غضبت را
بر من فرود نیاور، اگر در مقام خشم کردن بر من
نباشی، از غیر تو باک ندارم، منزّهی تو، جز اینکه عافیتت بر من گسترده تر
است...
متن حدیث:
الهی وَاِلی
غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنی. اِلهی اِلی مَنْ تَکِلُنی؟ اِلی قَریبٍ فَیَقْطَعُنی اَمْ
اِلی بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنی اَمْ اِلَی الْمُسْتَضْعَفینَ لی وَاَنْتَ رَبّی
وَمَلیکُ اَمْری اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتی وَبُعْدَ داری وَهَوانی عَلی مَنْ
مَلَّکْتَهُ اَمْری اِلهی فَلا تُحْلِلْ عَلَیَّ غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ
غَضِبْتَ عَلَیَّ فَلا اُبالی سُبْحانَکَ غَیْرَ اَنَّ عافِیَتَکَ اَوْسَعُ
لی..
واضح ومبرهن است که هرانسان در زندگی خود هم خوش شانسی می اورد وهم بدشانسی!
لاکن این حقیر همیشه برای دیگران خوشانس بوده وبدشانسی نصیبم می شود.
نمونه های ذیل برای این حقیر قابل ذکرند:
1- در مسیر اهواز وربروی شهر ویس ،یک پیچ وجود دارد (البته پیچ جاده !لطفاعزیزان تماس نگیرندکه پیچ مال ماست!) سرعت در این اتوبان 110تا است اما در این پیچ 70تاست !و دقیقا پلیس محترم در این پیچ دوربین زده اند .
حال بماندکه با رنگ تابلوی 70تا را رنگ کردند ودیده نمی شود!ما هم همیشه این سرعت را رعایت می کنیم.لاکن اون روز پلیس کمی جلوتر از آن پیچ ایستاده بود واز آنجا که پلیس محترم همین یک فروند ماشین را توی این راه دارند ما گازوندیم.
قشنگ سرپیچ برادر ایشان یعنی پلیس نامحسوس بجای برادر ایفای وظیفه می کردندوخلاصه جریمه شدیم !
بدشانسی در این است که بعداز جریمه کردن این حقیر دوربین خودرا جمع کرده ومتوجه شدم که آخرین برگ جریمه نثار این جانب شده!
2- دوربین فیلمبرداری گرفتیم با گارانتی یکساله ،قشنگ موقعی خراب شدکه فقط یک هفته از گارانتی آن گذشته!
3-درسی بنام آمارتحلیلی پیشرفته داریم که کتابش به سختی گیرمان آمده ،طفل صغیرمان باخودکار آن را خط خطی کرده !
قشنگ برروی فرمولهای کلیدی نقاشی فرمودند ومابقی کتاب سالم مانده!
4- قشنگ صبح روزی که حقوق دادند کارت عابربانک محترممان ،سوختند.
5- زنبورهایی که در منزل این حقیر لانه کرده بودندوانتظار عسلشان را داشتیم ؛قشنگ چندروز قبل از برداشت عسل ملکه محترمشان فوت می کند وزنبورها عسل را خورده ومتواری می شوند!
6- ونهضت ادامه دارد.......
واضح ومبرهن است که اصل ،اصل است وفرع ،فرع!
لاکن بعضی اوقات فرع اصل می شود واصل فرع !
اگرتابحال متوجه نشدید با اندک مثالی ابتدا خودمان می فهمیم وبعدا حالیتان می کنیم!
در خبرها آمده است که در کتاب جغرافیای سوم دبیرستان (یابه زبان کنونی دبیرستان دوره دوم) ،نقشه پراکندگی شیعه وسنی( با رنگ سبزپررنگ برای شیعه وسبزکم رنگ برای سنی )کشیده شده !وخوزستان که زمانی دین خودرا به اسلام اداکرده در ناحیه کم رنگ قرارگرفته وکلاً ما سنی شده ایم!در حالی که روح ما واجدادمان نیز از آن بی اطلاع بوده است.
در همین اثنا علمای اعلام ضمن محکومیت این حرکت وتحریف مقدسات مومنین به واسطه رنگ آمیزی عده ای از اهل چاپخانه به صورت تعمدی ویا سهوی ،خواستار پررنگ شدن خوزستان در نقشه شده اند.
طبق جلسه ای که با اهل و عیالمان در منزل این حقیر گرفته شدموارد ذیل صورتجلسه گردید وبه محضر عموم مسلمین اعم از سبزکم رنگ وپررنگ می رسانیم.
1- اساس تقسیم بندی شیعه وسنی از اصل اشتباه است ولازم نیست تفکیکی صورت بگیرد وصرف گفتن اسلام کفایت می کند ولاغیر (منظور در کتابهای درسی عرض می کنم )
2- حال عزیزان رنگ آمیز اگر فقط همین رنگ را برای ما بزنند وتغییر نکند بازهم راضی هستیم وترسمان از رنگ های مختلف دیگر است همانند سیاه برای وهابیت ویا ارغوانی برای بابیت و....
3- گاهلا ما اینطور برداشت می کنیم که کتابهای درسی مادر ابتدا موردنظارت قرارنمی گیرند تا وارد عمل شده وعیوب آنها پدیدار ولطماتی وارد کرده وسپس نظارت در آخر انجام می شود.بلاتشبیه به اختراع پراید!
4-مسئله دیگر اینکه چرا شیعه وسنی را با رنگ سبزنشان دادند؟(به حضرت عباس منظورم طرح مسائل سیاسی نیست!)
5- احتمال می رود علت کم رنگ بودن خوزستان در نقشه به دلایل ذیل باشد.
الف- نبود رنگ سبز کافی وعدم بودجه مناسب در چاپ خانه ها
ب- وجود گردوغبار در فضای خوزستان که موجب کم رنگ شدن رنگ سبز شده !
ج- کوررنگی مسولین چاپ
د- تست کردن مسولین خوزستان به اینکه آیا اهل مطالعه هستندیاخیر ویا آیا کل کتاب بنابرمشکلات موجود در آموزش وپرورش تدریس می شود؟
هـ - ههههههههه (منظور مسئله سیاسی است/السکوت من علائم ادامه الحیات)
واما یک پیشنهاد که در منزل این حقیر عنوان شد :بهتراست منبعد همچین نقشه های حساسی ،بی رنگ چاپ شوند تادانش آموزان هر استانی من باب اطلاعات خود آن را رنگ آمیزی کنند.که این کار مزایای فراوانی منجمله اینکه مقصر دانش آموز باشدومسولین با هم درگیرنشوند وبه رتق وفتق امور اقتصادی بپردازند/هزینه رنگ به صندوق خالی ذخیره ارزی برگردد/دانش آموز فعال شده ومطلب بهتر در ذهنش ثبات پیدا کند.و...
هندوانه رویاهایتان شیرین
انار موفقیتهایتان پردانه
پسته خاطراتتان خندان
قصه زندگیتان خوش وعمرتان چون یلدابلند باد.